ماه رمضان ماه قرآن است. امام احمد رحمه الله وقتی این ماه می‌آمد همه‌ی کتاب‌ها را می‌بست و می‌گفت این ماه ماه قرآن است. لذا آن را تلاوت می‌کرد، در آن تدبر می‌نمود و آن را تدریس می‌کرد.

قرآن یک باغ بی انتهاست چون کلام خداست. اگر سخن پیامبر -صلی الله علیه وسلم بود- می‌گفتم یک باغ بسیار بسیار بزرگ، اما چون کتاب خداست می‌گویم یک باغ بی انتهای بی‌انتهای بی‌انتها.

هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند همه‌ی این باغ را گشته و از میوه‌های همه‌ی درختان این باغ خورده.

لغت دان به زیر درختان لغت می‌رود و از میوه‌های این درختان می‌خورد و لذت می‌برد و فکر می‌کند که باغ را گشته...

همینطور جامعه‌شناس، حقوقدان، ستاره‌شناس، ریاضیدان، فیلسوف و هر متخصصی زیر درختان تخصص خودش می‌رود و استفاده می‌برد. ولی اصلاً هیچکدام همه باغ را نگشته و از همه‌ی میوه‌های این باغ نخورده‌اند، چرا که قرآن کلام خداست.

«مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ» [انعام: 38].

« تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء» [نحل: 89].

از اول خلقت تاکنون روی هیچ کتابی ـ چه آسمانی و چه زمینی ـ به اندازه‌ی قرآن کار نشده است.

بیش از هزار تفسیر به زبان‌های مختلف نوشته شده، تا به حال میلیاردها نفر قرآن را حفظ کرده‌اند، میلیاردها بار قرآن دور شده است و هزاران هزار برداشت و استنباط از آن شده، اما هنوز درصد ناچیزی از قرآن باز شده است. لذا باید قرآن را به گونه‌ای دیگر خواند.

اقبال می‌گوید: هر روز صبح قرآن را برای تلاوت بر می‌داشتم، پدرم می‌گفت: چکار می‌خواهی بکنی؟

و من مرتب جواب می‌دادم: می‌خواهم قرآن بخوانم.

تا این که روزی گفت: قرآن را به گونه‌ای بخوان که گویی بر تو نازل می‌شود. 

از تلاوت بر تو حق دارد کتاب * تو از آن کامی که می‌خواهی بیاب

باید از قرآن کام گرفت.

قرآن معجزه است. کل قرآن معجزه است. اگر جن و انس جمع شوند نمی‌توانند مانند آن بیاورند. «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ» [اسراء: 88].

سوره‌های قرآن معجزه است. لذا خداوند مبارزه طلبی را به ده سوره کاهش می‌دهد. «قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ» [هود: 13].

یک سوره از قرآن هم معجزه است. لذا خداوند مبارزه طلبی را فقط در یک سوره قرار می‌دهد. «وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ» [بقره: 24].

حتی اگر می‌توانید یک سوره مانند آن بیاورید. یک سوره مانند سوره‌ی سوره کوثر بیاورید.

 

فراتر از این در تک تک آیات قرآن اعجاز وجود دارد، چنان که در ترتیب آیات و سوره‌ها هم اعجاز است. همچنین در کلمات قرآن اعجاز است و حتی فراتر از این در اعراب قرآن اعجاز است. در قرآن همیشه "فِیهِ" آمده اما در یک جا می‌گوید "ویخلد فِیهِی مُهَانا" و همین هم اعجاز است.

حتی در رسم الخط قرآن هم اعجاز است. 

بنابراین از همان ابتدا با قرآن مبارزه شد. پیامبران دروغین مانند مسیلمه، اسود عنسی، طلیحه بن خویلد، نوار، کاهنان و شاعران با سجع‌ها و کلمات موزون خود به مبارزه با قرآن پرداختند، ولی همه‌ی این تلاش‌ها شکست خوردند.

مسیلمه می‌گفت به من هم وحی می‌شود و من هم قرآنی دارم:

می‌گفت:

ضفدع و ضفدعین. انفک فی الماء واستک فی الطین...

یک قورباغه و دو قورباغه. بینی‌ات تو آب هست و عقبت تو گِل هست...

طوری که عمرو بن عاص یک جواب تاریخی به او داد و گفت: «والله انی اعلم انک تعلم انی اعلم انک کذاب» بخدا من می‌دونم که تو می‌دانی که من می‌دانم که تو دروغ می‌گویی.

عبدالله بن مقفع ـ مترجم کلیله و دمنه ـ قرآنی نوشت. وقتی از پشت مکتبخانه رد می‌شد، بچه‌های مکتبخانه همصدا با هم سوره‌ی والضحی را می‌خوانند:

وَالضُّحَى [1]. وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى [2]. مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى...

سرجایش میخ کوب شد. بلافاصله به خانه برگشت و کتابی را که نوشته بود با آب شست و گفت این کجا و آن کجا.

در جایی خواندم که یکی می‌گفت: من بیش از هفتصد اشتباه املایی از قرآن گرفته‌ام.

مثلاً امراة و امرات.

وقتی در قرآن تدبر می‌کنیم متوجه می‌شویم که کلمه‌ی زن هر وقت با شوهرش باشد بصورت "ت" باز و دراز بکار رفته است مانند: 

«امْرَأَتُ الْعَزِيزِ» [يوسف: 30].

«امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ» [قصص: 9].

«امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ» [تحريم: 10].

و هر وقت زن تنها به کار رفته باشد بصورت "ه" گرد. مانند:

«إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ ...» [نمل: 23].

«وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ... » [أحزاب: 50].

کلمه‌ی ضعفاء چهار بار در قرآن آمده است. دو بار با "الف" و دو بار با "واو" بکار رفته است. وقتی درباره دنیا صحبت می‌کند با "الف" مانند:

«لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ» [توبة: 91].

 

و وقتی با "واو" آمده درباره آخرت است. مانند: «وَ بَرَزُوا للَّهِ جَمِیعاً فَقَالَ الضعَفَؤُا لِلَّذِینَ استَکْبرُوا»[ابراهیم: 21].

همچنین کلمه دعا چهارده بار در قرآن ذکر گردیده است. که 13 بار با "الف" و یک بار با "واو"

سیزده بار مربوط به دنیا بصورت "الف" و یک بار به آخرت مربوط است که با "واو" آمده است.

ممکن است انسانی ساده‌اندیش بگوید که این‌ها اشتباه است.

کلماتی دیگر نیز در این باره وجود دارند.

مثلاً در آیه مبارکه 97 سوره کهف «فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا» یاجوج و ماجوج نه توانستند از روی سد بالا بروند و نه توانستند در آن نقب بزنند. 

اگر ما بخواهیم از کوهی بالا برویم زمان بیشتری می‌برد یا تونلی بزنیم. اگر تونل وجود داشته باشد مسلما از تونل رفتن زمان کمتری می‌بره ولی اگر بخواهیم تونل را بکنیم چنان که در آیه آمده زمان بیشتری می‌بره.

لذا تفاوت بین "اسْطَاعُوا" و "اسْتَطَاعُوا " چنین است. اونی که زمان بیشتری می‌برد یک "ت" بیشتر دارد و اونی که زمان کمتری می‌برد یک "ت" کمتر دارد.

« ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ» [احزاب: 4]. خدا برای یک مرد دو قلب قرار نداده است. 

یکی اعتراض می‌کرد: چرا اینجا خدا نگفته برای هیچ شخصی دو تا قلب نداده؟ مگه زن دو تا قلب داره؟ لذا این کلمه "رجل" دقیق نیست. 

در حالی که زن می‌تونه دو قلب داشته باشد. حتی می‌تونه سه و چهار و بیشتر قلب داشته باشه. اگر زن حامله باشه و یک بچه در شکمش باشه دو قلب داره و اگه دو قلو داشته باشه سه قلب داره و...

یکی اعتراض می‌کرد. چرا خداوند به بنی اسرائیل گفته یک گاوی را ذبح کنید.

« إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً» [بقره: 67].

چرا یک گوسفند یا شتر ذبح نکنند؟

بحث بسیار دقیق است. بنی اسرائیل شتر یا گوسفند را که نمی‌پرستیدند. بلکه گاو می‌پرستیدند، لذا تقاضای خداوند از آنها خیلی بر ایشان سخت است. لذا بهانه می‌گیرند. پس این آیه خیلی دقیق است.

فرقی که بین انسان و آدم در قرآن وجود دارد. وقتی که خداوند کلمه انسان را بکار می‌برد می‌خواهد بحث منفی از انسان بکند که بیش از شصت بار بحث منفی از انسان شده است. مانند: 

«وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا» [نساء: 28]

«إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» [إبراهيم: 34].

«وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا » [إسراء: 100].

«وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا» [كهف: 54].

« قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ » [عبس: 17].

«كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى» [علق: 6].

«إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ» [عصر: 2].

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ [4]. ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» [التين: 4، 5].

 

برخی آیات ظاهرا مثبت ولی در واقع منفی است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ» [تین: 5 – 4].

 

فرق بین عام و سنة در قرآن « وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا » [عنکبوت: 14].

چرا یک بار سنه و یک بار عام می‌گوید؟ 

سنه همیشه سال خشک و سختی است و عام همیشه سال آباد است

این در کل قرآن هست. قرآن به این مسایل دقت می‌کند.

نوح در میان آنها 950 سال سختی و رنج کشید و 50 سال پس از طوفان با پیروان موحدش راحت بود. 

البته فقط به عمر نوح در قرآن اشاره شده و سوره‌ای در قرآن وجود دارد که درباره ماندگاری نوح در میان قومش صحبت می‌کند. حالا شگفتی اینجاست که حروف سوره‌ی نوح هم مطابق عمر نوح 950 حرف است..

در سوره یوسف می‌فرماید: «قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا...

 ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ» [يوسف: 47 و 49].

هفت سال با زحمت بکارید و سپس یک سال می‌آید که باران می‌آید و در آن سال آب میوه می‌گیرید. 

 

درباره اصحاب کهف می‌فرماید: «وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا» [کهف: 25].

آنها در غار شان سیصد سال ماندند و سپس نه سال بر آن افزودند. چرا خداوند مستقیم نفرموده 309 سال؟ 

ثلاث مائه و تسع سنین.

زیرا اصحاب کهف در منطقه‌ای زندگی می‌کردند که تاریخ شان شمسی بود. به تاریخ شمسی آن‌ها سیصد سال ماندند. اما قرآن بر عرب‌ها نازل شده بود که تاریخ قمری داشتند، لذا نه سال بر ان افزوده می‌شود. که می‌شود سیصد و نه سال قمری.

تو همي داني که آئين تو چيست؟ * زير گردون سر تمکين تو چيست؟ 

آن کتاب زنده قرآن حکيم * حکمت او لايزال است وقديم

نسخه ي اسرار تکوين حيات * بي ثُبات از قوتش گيرد ثبات

مي برد پابند وآزاد آورد * صيد بندان را به فرياد آور

نوع انسان را پيام آخرين * حامل او رحمة للعالمين

ارج مي گيرد ازو ناارجمند * بنده را از سجده سازد سر بلند

رهزنان از حفظ او رهبر شدند * از کتابي صاحب دفتر شدند

بنگر آن سرمايه ي آمال ما * گنجد اندر سينه ي اطفال ما

گر تو ميخواهي مسلمان زيستن * نيست ممکن جز به قرآن زيستن

از تلاوت بر تو حق دارد کتاب * تو ازو کامي که ميخواهي بياب

 

باید از قرآن کام گرفت

«أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» [محمد: 24]. 

کسانی که قرآن می‌خوانند و توانایی فهم آیات را دارند باید در قرآن تدبر کنند وگرنه خداوند بر قلبش قفل می‌زند و خداوند آن‌ها را مجازات می‌کند.

این کتابی نیست چیزی دیگر است. 

 

خلاصه‌ای از سخنان دکتر محمد ابراهیم ساعدی رودی در شامگاه بیست و پنجمین روز ماه مبارک رمضان مراسم ختم «دارالتحفیظ امام ابوحنیفه رحمه الله» در تربت جام